تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



هەڵپڵۆسکیاگ
مُرده، کُشتەشده.
وەوی دروسکەر
پیرا، پیراینده، پیرایەگَر، بَیوپیرا.
پاخلیسکیان
پا لغزیدن، لَغزیدن.
پاخلیسکیان
گُناه، پالَغز. (کنایه است.)
پسکه
بَدوازه. (بال گشودن بچه کبوتر مثلاً برای طلب دانه.)
پسکه
آهسته، نرم¬نرمک. (آرام راه رفتن شکارچی مثلاً برای شکار.)
پسکیان
بدوازه کردن، نرم¬نرمک رفتن.
پۆسکەنه
پوست¬کنده، آشکار، بی¬پرده.
پەل پسکیان
پَلمیدن، بال سُست شدن، بَدوازیدن.
پەلەپسکێ
بَدواز.
کالسکە
کالسکه، تخت رئوان
کسکیانەوە
درهم رفتن، اندوهناک شدن، دلتنگ شدن، نُستیدن
کوسکەش
کُسکَش، جاکَش، ماستکش، قُرُمساق، زنبمزد
گالیسکە
کابلسکه، تخت روان
گێسکەموو
بُزَشم، پَشم بُز، موی بُزغاله.
ئاسک
آهو، جیران.
ئانیسک
آرنج. (مفصل میان دست و بازو)
باسک
باهو، بُلَندی، تپّه، کوه.
باسک
اَرَش، یاز، دست، بازو.
برووسک
خُدره، جرقّه، سَیَنجُر، اَبیز.
بوڵوسک
بُلُسک، بُلُشک.
تیسک
کُلک، کُرک، پَشم، پُرز، پُرزه.
تیسک
تلسک، تلنَگ، بیتَک، پیتَک، زینگره، زنگره، زینگله، پاشَنگ، پاشَگنه، فَرشک، کانا، وَکانا. (خوشەی کوچک انگور مثلاً که به خوشەی بزرگ متصل است.)
تینسک
تشنه. (از «تینه» است به معنی «آّب دهن».)
داسک
دَسک، نَخ.
دامووسک
مو، موی دم اسب.
دەسک
دستە.
فرمێسک
اَشک، اَرس، سرشک
فرمێسک ئاگر
آبیدر، ژابیر، خونابه، (سرشک آتش)
قنگانیسک
آرَن، آرَنگ، آرَنج، آرَج، آرَت، اران، وارَن، اشکوب
قەڵماسک
فَلاخَن، فَلاخان، فَلماخُن، پَلخَم، پَلخَمَه، پَلخَمان، بَلخَم، فَلخَم، فَلخَمَه، فَلخَمان، قَلا، قَلاسنگ، قَلما، قَلماسنگ، کَلاسنگ، کَلماسَنگ، فَلاسنگ، دَستاسَنگ، کَلاشَک، غوت
نسک
سِیاب، زندَگی.