تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



هەڵگرساننەوە
بازافروختن، دوبارەروشن کردن.
وشکەساڵ
خشک سال، سیەسال. (ضد «تەڕەساڵ»)
وڵک بەساجەو دان
وێسان
ایستادن، رُموک، آرمیده، آرام گرفتن، خاموش شدن.
وێسان
ایست، ایستادن، واستادن، لنگ کردن، درنگ کردن.
وێسان
ایستادن. (آب مثلاً)
وێسان
ایستادن، ستادن، پابرجاشدن. (ایستادن ستون مثلاً)
وێسانن
ایستانیدن، ایستاندن، برپاداشتن.
وێسانن
ایستاندن، بازداشتن، نگاەداشتن.
پاساخۆڕ
پوشنده، پای¬سا کننده، پای¬مال کننده، نهان¬ساز.
پاساخۆڕ
نشخوار، نشخوَر، پاش¬آخور. (پس¬ماندەی علف که الاغ نمی¬خورد.)
پاسار
پَکوک، تابوک، قابوک، قابول، قاپول، لَبه، پالانه.
پاساری
گُنجشک، بنجشک، چُگُک، چُگوک، چُغُک، چُغوک، چُتُوک، وَنج، مَرتَکو.
پاپیاساوین
پرسانه
زاریانه. (چیزی که تعزیه کنان برای اهل عزا می¬آرند.)
پڵاوسافکەر
اَردَن، آردَن، ماشو، ماشیوه، پالونه، پالوانه، پالاوان، پلوپالا.
پۆسانن
پوساندن، فَرسوده کَردن.
پیسار
پَدیسار.
پەزسسار
پرستار، زَوار، زاوَر، بیمارپرست. (اگر زن باشد در فارسی پرسته می¬گویند نه پرستار.)