تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



زینگ
زنده، مَرت، زَوار، جاندار، جانَوَر.
ڕەگ زینگ
رگ جان، رگ تپنده. (رگهای تپنده را در تمام بدن شریان گویند)
زینگانی
زیست، زندگانی، سیاب، آورند.
زینگی
زیست، زندگانی، زی، زند، سیاب.
زینگیر
خَرزین، زینگاه. (چوب بندی کەدر طویلەبرای گذاشتن زین درست کنند.)
زینگەوبوون
زندەشدن.
زینگەوکردن
زندەکردن.
زینگەچاڵ
زندەبەگور.