تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



زیان
زیان.
زیان
اَفگانه، آفگانه، فگانه، کفانه.
زیان کردن
اَفگندن، انداختن.
زیان کردن
زیان رساندن. (افگندن حیوان مثلاً توی زراعت.)
زیانکار
زیانکار، زیانده، زیان رسان.
زیانەخورۆ
زیانکار، درنده، دیوانه.
ڕازیانە
رازیانە، رازیام، بادیان، وادیان.
ڕازیانەوە
آراستە شدن.
کزیانەوە
سوختن، سوزش کردن، کروزش
کوڵووزیانەوە
کروزش، اندوهناکی (اظهار عجز و انکسار کردن)
کڕووزیانەوە
کروزش، کزکز کردن (اظهار نیستی و ناتوانی کردن)
گۆزیانەوە
جابجاشدن.
ئامەرزیان
آمرزش، آمرزیدن، بخشایش، بخشیدن، درسە، درستە، درشتە، دامون، درپە، آمرزیدە شدن.
بەزیان
شکَست خوردن، پَس نشستن.
تووزیان
سوزش کردن ،درد آمدن. (از شلاق مثلاً.)
خزیان
لَغزیدن، لَخشیدن، شخیدن، شخشیدن، غَژیدن، خَریدن، لَغز، لَغزش، لَخشه، لیزیدن، لَخشَک، شکوخ، اشکوخ، رَمژک، سَریدن.
خزیان
خَزیدن. (آهسته به جای در شدن)
خێزیان
پاشدن، بلند شدن.
خێزیان
دمیدن، سبز شدن، بلند شدن، آب¬خیز.
دامەرزیان
بَند شدن، ایستادن، پابَرجاشدن، استوارشدن، دست به کارشدن.
داڕزیان
فرو ریختن، از هم ریختن، فَرکَندن، فَرسودن، پوسیدن.
سووزیان
سوختن، سوزیدن، سوجیدن، پایازی، پوازی سوزش
سووزیان
سوزش، گُزاز
مێزیان
میزیدن. ( شاشیدن آسیا که گندم میان زیر دوزخه می ریزند.)
نیاوەزیان
نَتوانستن، ندانستن. (عقل نرسیدن)
هەڵخزیان
بَرخزیدن، بالاخزیدن، برکشیدەشدن.
هەڵوەزیان
بالارفتن.