تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



تەرزوان
تەزویر
سالوس ، پجیوباز ،ساخته کار ،روباز.
تەنەزوول
زبهیدن ،فرود آمدن ،پایین آمدن. (از شغل مثلاً.)
جوانەزوە
شیرونه. (جوشی است از حرارت پیدا می¬شود.)
حوزوور
پیشگاه، بارگاه، فرگاه، رو، پیش.
حیفزوسسیححه
بهداری، بەجویی، شَهند خواهی.
خەزووره
خُسور، خُسوره، خُسُرو، خُسر، پدرزَن. (پدر زن یا پدر شوهر.)
دووزوان
دوزبان، دورو، دورنگ، اَبلوک، دوبل.
زاقوزووق
زاقوزیق، بچه. (صدای بچه ها، مجازاً بر بچه ها هم اطلاق می شود.)
زاوزوه
زادوزه، زەوزاد، بچه، فرزند، نواده. (زاد و ولد)
زوانەی ترازوو
زبانه، زوانه، زُفانه، تاره، ناره، ناژه، نازه، زبانەی ترازو.
زوزووکه
ماژموژ.
زووزوو
زودزود، گوزگوز، پسپاس.
سازوباز
ساخت و پاخت، پخت و پز، بیمان، سازش، ساختن
سەرزوانخوەش
شارەزوور
شهرزور (نواحی سلیمانیه)
فزوول
اَبلوک، هَرزه گو، پرت گو، مفت گو، پرت کار،
فزوولی
اَبلوکیف مَشته، پرت گویی، مُفت گویی، پرت کاری، پرت کرداری
قوزوڵقۆرت
قُزُل قُرت، ژقنه موت
قەبزوبەس
سفت و شل، پَخس و بَم