تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



زوو
زود ، زو، فَرفَر، شتاب.
زووتر
زودتر، جلوتر، پیشتر، پیش از این.
زووخ
شوخ، چَخ، نَلچ، ژیخ، آژیخ، ریم، ستیم، آستیم، چرک.
زووخاو
هَو، نَلچ. (آب زردی کەاز زخم و دُنبل می آید.)
زووزه
زوزه، مویه.
زووزه
تیکوز. (خوراکی است کەفقرا هنگام گرانی از کشک یا پنیر می سازند و می خورند و خیلی بد طعم است.)
زووزوو
زودزود، گوزگوز، پسپاس.
زووفا
سَنگَل، زوقا، . (علفی است عطر شبیەبەسعتر.)
زووق
زیق، زوزه. (صدای بچه)
زووهەڵبەس
زودین، دیرینه، گذشته.
زووڕه
زوزه، گریه، مویه. (صدای گریەی بچه)
زووڕەس
نَوباوه، نَورَس، پیش رَس.
زووڕەس
یاقوتی. (نوعی انگور کەزودتر می رسد.)
زووڕەنج
زودرنج، تورو.
زووکه
زودکن، زودباش، بشتاب، هان.
زووگین
زودین، دیرینه، گذشته.
ئارەزوومەن
آرزومند، تاسەخوار.
ئارەزووکەیین
فیروزی، نمشیدن، کامیابی، کام یافتن.
بازووبەن
کَماهه، پَنام، بازوبند.
بازووی درگا
اَلنی، کَلتان، بازو، باهو.
بزووتن
جُنبیدن، جنبش کردن. (کرماجی است.)
بزووک
چُست، چالاک، زرَنگ، خَبازه، شَکَرده، وَشکَرده، چابک.
بەیع فزوولی (بَیع فضولی)
مَشته.
تەنەزوول
زبهیدن ،فرود آمدن ،پایین آمدن. (از شغل مثلاً.)
حوزوور
پیشگاه، بارگاه، فرگاه، رو، پیش.
خەزووره
خُسور، خُسوره، خُسُرو، خُسر، پدرزَن. (پدر زن یا پدر شوهر.)
زاقوزووق
زاقوزیق، بچه. (صدای بچه ها، مجازاً بر بچه ها هم اطلاق می شود.)
زوزووکه
ماژموژ.
شارەزوور
شهرزور (نواحی سلیمانیه)
فزوول
اَبلوک، هَرزه گو، پرت گو، مفت گو، پرت کار،
فزوولی
اَبلوکیف مَشته، پرت گویی، مُفت گویی، پرت کاری، پرت کرداری
لوزووم
دَربا، دربایسته. وابستگی، پَیوَستگی.(←لازم)
مارمزووک
مارمولَک، مارتورَنگ.
مازووڵ
زَبهیده، بَرداشته شُده، بَرکنار شده، خانه نشین.
مازووڵی
زَبهیدگی، از کار ششدن، بیکاری، بیکر شدن، کنار گرفتن، کنار گیری.
مازووڵی کێش
زَبهیده کَش، بیکاری کَش. (کسی که در معزولی کاردار، مودت را از دست ندهد)