تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



حەریر
برنو، پَرند، دیبا، تافته.
حەریم
پیرامون، آب¬ریز، برف¬انداز، خاک¬انداز، خاک¬روبەگاه.
خریدار
خریدار، بستان، ستاننده، سَوداگر.
خرینامه
خریدنامه.
خریوفرۆش
سَودا، گهولی، خریدوفروش، دادوستد.
خوریان
خارش، خاردن.
خۆریانەوه
پوک شدن، گُود شدن.
خۆرین
غُرَش، غُرّیدن، توپیدن.
خەتەنه نەکریاگ
خروسک نبریده.
خەرمان شەن نەکریاگ
لوبَشه. (ضد «خەرمان سوور»)
خەریک
خەریکه
دارد، سرگرم است.
داتەمریان
تَمَرگیدن.
داخریاگ
انداخته شده، پهن شده، گسترده.(فرش بر روی زمین مثلاً.)
داخریاگ
پایین افتاده، افتاده، انداخته شده.
داریانەوە
افتادن، ازپادر آمدن.(دیوار آدم و امثال آن.)
داشۆریان
شوریدە شدن، شُسته شدن.
دانەریز
دانەریز.(گندم انداختن آسیا توی آرد.)