تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



هەڵخریان
انداختەشدن. (جلو باد یا آفتاب یا بەهوا انداختەشدن.)
هەڵدریان
بالا رفتن، افراشتەشدن، بلند شدن.
هەڵدووریان
بردوختەشده، دوختەشده.
هەڵدێریان
شکوخ، شکوخیدن، لَغزیدن، پَرت شدن، پایین افتادن.
هەڵزریان
جوش زَدن، جوش دَرآوردن.
هەڵزریان لج
تَبخال، تَبخاله.
هەڵسپێریان
سپردەشدن.
هەڵکریان
وَرمالیدەشدن.
هەڵکریان
پیچیدەشدن.
هەڵکریان
خراشیدەشدن.
هەڵگیریان
برداشتەشدن، پذیرفتەشدن. اندوختەشدن. بلند شدن.
پڕمەی گریان
توف گریه.
گریان
گریه، زَنج، شَم، زراری، پَرژَک، گری، گریستن، گرستن، گریه کردن، بهانستن، زَنجیدن، زاری کردن، شمیدن
گریان
گریان، شمان، زَنجان، گریه کنان، (ضد خه نان)
گریان
سوختن، روشن بودن، شولەوَر بودن.
گریان شادی
شَکَرگریه، شَکَرریزی، شَکَرریز، گریەی شادی
گمێزگیریان
گیریان
گرفتەشدن. گرفتارشدن.
گیریان
دمِ دست بودن.
گیریان
گرفتەشدن. (قلعەیا کشور مثلاً.)