تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دەرک
دانش، دانستن، یابش، یافتن.
زرک
سَفچ، اَشَن، کالَک، زرنگ. (خربزەی نرسیده)
سرک
رَمُوک
سرکەسرک
پُچپُچه،
سیسرک
زیزک، سپیرک، سپیرو، سوسک، زنجیره، زانه، جرغه
مووچرک
فَنجیدن، فَراشیدن.
مووچرک کردن
موچه، تاشده. ( موچه ی حلوا مثلاً)
هەلۆرک
نَنو، نَنی، هَلو، چَنجولی، بانوج، بادرنگ، گازه.
پارک
پارک، پَرگوک، دستگاه، آرام، آرام¬بَن.
پرک
کرم. (بچه کرم)
پەرک
نَخ. (نخ گیوه)
کرک
کُنجُل، چنگولک
کوارک
دُنبَلان، سَماروگ، سَماروخ، سَماروغ، خایه وَیس
کورک
کورک، کُرک، کُلک، تَفکیک، پَت، تبد، تبت، بُزشَم، گُلغَر
کۆرک
کوره، سیاهه (گندمی که سر و تهش سیاه شده باشدبا خاک قرمز می کوبند سیاهی آن می رود)
کۆرک
چَک، کَنَک، نَخکَلَه، کوره (گردوکوره که مکغز آن به سختی درمی آید)
گومرک
گُمرک، باژ، باج.