تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



لادان
لادان
لنگ کردن، آرام گرفتن.
لادان
بَردیدن، کنارگرفتن. گُریز دادن.
لاوەدان
کنار زدن. (زلف مثلاً.)
لێدان
زَدن.
لێدان
زدن. (زدن در مثلاً)
لێدان
زدن. (زدن خیمه مثلاً)
لێدان
زدن. (زدن به آب مثلاً)
لێدان
زدن. (شیپور زدن مثلاً)
لێژەودان
سَرازیر کردن، ریختن.
لەتردان
تلشو خوردن، غَلتیدن، غَاطیدن. (اینوَر و آنوَر شدن)
لەناودان
لەیەک بەردان
مرق لەخۆدان
مق گەخۆدان
مل جەڕدان
مل نەدان
گردن ندادن.
مناڵدان
زهدان، یوگان، بوگان، بوهمان، بون، تون، آتون، پَرکام، پَرگام، زاقدان، بچه دان. ( « منالدان» غیر از پرده ی « منال » است که آن را مَشیمه گویند.)
مێڵ و کڵەدان
میل و سرمه دان.