تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



داد
داد، دینا، ریواز، داوری، بجا.
داد
داد، فریاد، فغان، اَفغان، پریز.
دادا
دادا، دَوه.(گیس سفید)
دادان
انداختن، پایین زدن، فروهشتن.(پردە مثلاً.)
دادان
بافتن، سرباف. (شروع به بافتن جوراب مثلاً.)
دادان
نوشتن.(سرمشق مثلاً.)
دادان
پایین آمدن،فرود آمدن.(پرندە، هواپیما مثلاً)
دادان
تراشیدن.(قلم مثلاً.)
دادان
نَبک، زهاب، تَراویدن، تراواندن، پالودن.
دادخوا
دادخواە.
دادخوایی
دادخواهی.
دادوبسەت
داد و ستد، خرید و فروش.
دادوبێداد
داد و بیداد، فریاد، فغان.
دادوورانن
دادڕەس
دادرَس، دادگَر، داوَر، دادوَر، داتوبَر، دادار.
دادڕەسی
دادرسی، دادگری، داوَری، دادوَری، داتوبُری، داواری.
دادی
تایه، دایه.
دادێران
فروهشتن، سَرِ دست گرفتن.(بچه که بشاشد مثلاً.)
سەنگ دادان
ئیستیعداد
برازندگی، شایستگی، آمادگی. هوش، هنر.
بێداد
زور، ستم، بیداد، آواز.
بێداد
بسیار، بیمَر، بی¬شمار.
دادوبێداد
داد و بیداد، فریاد، فغان.
قەرارداد
سامه، هَرنیز، پیمان
هەی بێداد!
اَی داد! ، ای بیداد! ، ای وای!
پێشداد
پیش¬داد. (اول عارض.)