تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



جێگە داخ
داغگاه، داغگه. (جای داغ)
داخ
داغ(مصدر است.)
داخ
داغ(اسم آلت است.)
داخ
داخ، نشان.
داخ
کوه، شَخ.
داخ ناوتوێڵ
داخ کردن
داغ کردن.(روغن مثلاً.)
داخ کردن
داغ کردن، جوشاندن، جوش آوردن، گرم کردن.(آب مثلاً.)
داخ کردن
داخریاگ
انداخته شده، پهن شده، گسترده.(فرش بر روی زمین مثلاً.)
داخریاگ
پایین افتاده، افتاده، انداخته شده.
داخستن
فرو هشتن، پایین زدن، انداختن.(پردە مثلاً)
داخستن
انداختن، پایین هکنهختن.
داخستن
گستردن، انداختن، پَهن کردن.(فرش مثلاً.)
داخستن
انداختن، زدن، بریدن، پیراستن.(شاخه ی درخت مثلاً.)
داخستن
آتش کردن، روشن کردن، گرم کردن.(تنور مثلاً.)
داخستن
رَها کردن، بَستن.(آب رها کردن)
داخڵ
تو، اندرون.(داخل و خارج)
داخڵ بوون
داخۆ؟
داخۆدۆخان
داخۆرپیان
داخۆزین
داخۆڕین
غُرّیدن، غُرّش کردن، غُرّشت کردن، غُنبیدن، آلوسیدن، آلیزیدن، اُشتلم کردن،توپیدن، تُندیدن، تند شدن.
چاو داخستن
ڕۆن داخگەری
یَغلو، یَغلا، یَغلَوی، یَغلاوی، روغن داغ کن.
ئاوداخستن
آب رهاکردن، آب ویل کردن، آب انداختن، آب بستن.
بەیداخدار
درَفشدار، بیرەدار، اَختَردار.
داوداخستن
دام گستردن.
داوداخستن
دام گستردن.
سەرداخانە
سرداخانه (پولی که هنگام گریختن سرباز محلی از مالک می گرفتند)
سەرداخستن
سرافکندن، سربه زیر انداختن، شرمساری
مەداخڵ
بهره، درآمد، سود.