تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خەفتان
ناخدا، ناوخدا، ناوبان، کشتیبان.
خەفتان
خَفتان، خَفدان، بَرگُستوان، قژآنگ، کَژآگَند، کَژآغَند، کج¬اگند، کج¬آغند، کژین، کجینف کژیم، کجیم. (جامەی جنگ که در زیر زره می¬پوشند.)
خەفتن
خُفتن، خوابیدن، غنودن، سات.
خەفتن
خوابیدن. (خوابیدن باد، بازار، آشوب، آتش، نبض و امثال آن.)
خەفتگ
خُفته، خوابیده، غُنوده.
خەفه
خَفه، خَپه، خَبَک، خَپَک، خَوه. (خفه شده.)
خەفه
خفه، انبوه.
خەفه کردن
خفاندن، خَفانیدن، خپاندن، خبکاندن، خواندن، خفه کردن، خبک کردن.ع: خَنق، زَعط.
خەفگه
خفگاه، خفگه. (چالەای که توتون را در آن می¬خوابانند.)
خەفگە
خفگاه، خوابگاه.
خەفیاگ
خُفته، خُفدهف خَفیده، خَبیده، خمیده، خویدهف خوابیده، خم¬شده، فرهانَج. (شاخەی درخت مثلاً.)
خەفەبوون
خەفەت
موژ، موژه، فَژم، پَژم، فرم، راخ، مُست، اندوه.
خەفەتبار
فَژمگین، پَدرَخته، اَندوهگین، دلتنگ.
خەفەقان
سَخَنج، سینەتنگی.
خەلاس بوون
رَهیدن، رَستن، رَها شدن، رَستگار شدن، راهی شدن، شَگالیدن، آزاد شدن، پَرماسیدن، آسودن.
خەلاسی
رَستن، رَهیدن، رهایی، رستگاری، وارستگی، آزادی، فُنور، فَروَز، پَرماس، شَگالش.
خەلقوسساعه
هنگامی. (چیزیکه فوراً خلق می¬شود، از قبل شپش.)
خەله
ڕاژ، ڕاش، دانه، بهره.
خەلیلی
کَتیب، خَلیلی، کُند. (کند بزرگی که میلەی آهن دارد و قفل می¬شود.)