تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خورماوڕۆن
خورمای تەڕ
خرمای تر، خرمای تازه.
خورمای نەگەیگ
غَسا، خرمای غوره، خرما، خرمای نارس.
خورووک
خارش، پخپَخو، پَخلوچه، پَخلیچه، غلغلَک، غلغلیچ، غلملیج، غلملیچه، غلغچ، غلمچ، گلگک، گلگلیچه.
خورپه
زدن. (دلم می¬زند.)
خورپیان
زَدن، تَپش، یادرسیدن.
خورچ
خُرج، خورج، خورجین.
خوری
خوریان
خارش، خاردن.
خوزگه
خوسن
دژنام، دُشنام.
خوسه
اَندوه، فَرم، غم، راخ.
خوسوسەن
ویژ، ویژه، بویژه، سامه.
خوسووسیەت
چاپلوسی، فروتَنی، سَیغود.
خوسووف
ماەگرفت.
خوسووف
فرورفتن. (زمین مثلاً.)
خوسپ
زشت¬یاد، دَشت یاد، پَرتاد، جَرشَفت، نکوهش، بدگویی. (اوصاف بد گفتن در غیاب.)
خوشنوود
خَرَم، شاد، شادان، شادمان، خُرسمد، خوشنود.
خوشه
خُش¬خُش. (صدای دوشیدن شیر مثلاً.)
خوشووع
کوچَکی، فروتَنی، خاموشی.