تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



تەنخوا
تەواخوا
خوێنخوا
خون¬خواه، خون¬رَس.
دادخوا
دادخواە.
دڵخوا
دل خواە، دل بخواه.
دۆخوا
دوغوا، دوغبا، آش دوغ.
زەماخوا
حلوای دامادی.
سۆلوخوا
شور، شورمزه، نمک سود
ناخوا
راموز، نابان، ناوبان، ناخُدا، ناو خُدا، کَشتیبان. ( کشتی را ناو گویند.)
نامەخوا!
نام خدا!، به نام خدا! ( در مقام تمجید یا انتقاد می گویند.)
نانخوا
زینان، زینیان، نینیا، نانخواه، زیرەرومی.
ناوخوا!
نام خدا!، بەنام خدا!، (در مورد چشم زخم گویند.)
هاوخوا
هَم خواه، هم چشم.
هەواخوا
هواخواه، کمک، دوست. (طرفدار)
واخوا
واخواه.
پاخوا
پاخواه، تَپّه. (مقداری از گل یا گندم مثلاً.)
ڕەزەڵخوا
برای خدا. (محض رضای خدا)
کیمخوا
پَروا، باک، بیم، ترس (پروا نمی کند)