تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



پێش خو¬ەر
رَبون، رَمون، آرمون، اسبغانه، پیش¬خور، پیشَکی.
ئاڵ خورمایی
کرن، کرند، کران، آل، آل تاریک، کرندتار.
به ناو خوا
بۆی خوەش
بوی خُوَش.
بەر خواردن
بارخوردن، بهره خوردن، بهره خریدن.
بەش خوا
بَخشِ خدا.
بەکار خواردن
تەناف پووش خورما
سازو ،بارپیچ. (طنابی که از لیف خرما می سازند.)
تەکان خواردن
جاجکه خوەشه
سقز پختە.
جۆش خواردن
جوش خوردن. (از خَشم)
جەوی خوشیڵک
مَحموده.
حەکایەت خوێن
گیوَر، داستان¬گو، داستان¬سُرای، افسانەگو، افسانەخوان.
خوا
خدا، خداوند، یَزدان، ایزَد، داوَر، دارا، دادار، داده، کردگار، کردگر، گُرگُر، گروگر، کَرکَر، کروکر، شیذَر، شَبذیر، خودآ، دیبَدین، دَیبادین، دَس¬بَمهر، پروردگار، آفریدگار، جان جانان، جان جهان.
خوا
نمَک، سَنخ.
خوا
خواه، خواهنده، خواهان، جوف جوینده، جویا، پَژوه.
خوا بیکوژێ!
خدا مرگش بدهد!، خدا از میانش ببرد!، خدا از میان ببردش!، خدا از میان برداردش!
خوا حافیز!
خدانگاهدار!، خدانگهدار!.
خوا خافزی
بَدرود، پَدرود، گُسی، گُسیل، گُسیل شدن، رفتن، راهی شدن، روانه شدن.