تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



داوداخستن
دام گستردن.
دەرخستن
بیرون انداختن، دورانداختن.
دەرخستن
آشکار کردن، هویدا کردن.
دەس لاخستن
زوان لاخستن
سەرخستن
سرانداختن، کشیدن، (الاغ نر)
سەرخستن
روگذاشتن، بالا نهادن، سر چکادی دادن، دستوری دادن
سەرداخستن
سرافکندن، سربه زیر انداختن، شرمساری
لەکارخستن
فَرَنجاندن، فَرخَنجاندن، از کار انداختن.
هەڵخستن
انداختن، بالا انداختن. (آجر مثلاً برای بَنَا.)
هەڵخستن
آفتاب دادن، باددادن. (لباس را مثلاً جلو آفتاب انداختن یا روی سیمان انداختن.)
هەڵخستن
جَستن، بَرجَستن. (آب فوراەمثلاً)
هەڵخستن
ساختن، بُنیاد کردن، بَرپا کردن، دُرُست کردن.
هەڵخستن
هەڵخستن
اسکیزیدن، آلیزیدن، جُفتَک انداخت.
پاڵخستن
دراز کشاندن، دراز کشیدن.