تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خز
لیز، سرازیر، لَغزَک.
خز
لیز، خَز، نَسَو، نَسود، لَخشان، لَغزان.
بەحر خزر
آسکون، آبسکون، اَکفوده، آبسگون، آسگون، دریای خَزر، دریای مازندران.
خزانن
لَغزاندن، لیزاندن، لَخشاندن، خَزاندن.
خزر
بَلیان. (برادرزادەی الیاس پیغمبر است.)
خزمەت
زواری، زاوَری، نوکَری، چاکری، پرستاری، خدمت.
خزمەتکار
زوار، زاوَر، بُد، نَوکَر، چاکر، پرستار، روزدار، روجدار، خدمتکار.
خزن
سنگ¬چین.
خزگه
لَغَزک، لَخشَک، چَپچَله، غَریفه، غَریفَج، خیزگه، خیزگاه، لیزگه، لیزگاه. (جای سرازیری که بچەها بر آن لغزند و همدیگر را پایین کشند.)
خزیان
لَغزیدن، لَخشیدن، شخیدن، شخشیدن، غَژیدن، خَریدن، لَغز، لَغزش، لَخشه، لیزیدن، لَخشَک، شکوخ، اشکوخ، رَمژک، سَریدن.
خزیان
خَزیدن. (آهسته به جای در شدن)
تارێخزان
باس دان،باسگیر،بازگیر،دهقان،دهگان.
هەڵخزیان
بَرخزیدن، بالاخزیدن، برکشیدەشدن.
پێشخزمەت
پیش¬بُد، نوکر، چاکر، پیش¬خدمت.
ڕێخزار
رَزاغش، ریگزار، ریگناک، ریگستان، شنزار.
پۆرخز
پَرخز، فَرخز، فَخرز، فربه، گُنده، نَهمار.