تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



داخریاگ
پایین افتاده، افتاده، انداخته شده.
زەڕخری
بُلون، زرخرید، زرخریده. (بنده، کنیزک، کنیز)
سمەخرتە
سەخری
سغری، ساغری، چسته، پرخش، پرخج ( پوست کفل اسب یا الاغ که آن را زبر می سازند)
سەرخراوکەفتن
سرکوچک افتادن، پست منشی، بی شایسته،
شەخرە
موزەخرەف
ژاژ، ژاژه، لاغ، چانه، بیهوده.
موزەخرەف وێژی
ژاژخایی، لاغ گویی، بیهوده سُرایی، چانه زدن.
مەخرووتی
گرد، کَلَمی.
مەخرووتی
گاو دُنبال
هەڵخرانن
بَرکشیدن، بَرخَزاندن، بالا خزاندن.
هەڵخریان
انداختەشدن. (جلو باد یا آفتاب یا بەهوا انداختەشدن.)
هەڵخریاگ
انداختەشده. (جلو باد یا آفتاب کەخشک شود.)
چوارخرت
بَخته. (بُز یا گوسفند چهار ساله)
کڵاوسەخری جن
روپوشه، روی ساختگی، (ماسک، ماسکه)
ئاخر
دیگر. (دیگر من گفتم.)
ئاخر
پس، دنبال، پشت سر. تە، پایان، انجام، فرجام، فرناد، سومە، کان، آخر. (پس از همە آمد. پایان ندارد.)
ئاخر هاتن
تەخر
هشتن ،بدرود ،واگذاردن ،واگذاشتن ،گذاشتن.
دەس ئاخر
دست پسین، پسین دست، دست آخر. (آخرین دست قمار.)
فەخر
بالیدن، نازیدن، سربلندی، خودستایی
ڕۆژ ئاخر مانگ