تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



خرۆسه
خروسه، خروسک. (پوست ذکر که می¬برند.)
خرۆش
سعتری، سعترباز، کونی.
خرۆش
جوش، جوشش، شور، شورش، خروش، اَخروش، غَوغا. (اوایل عشق، هنگامه)
خرۆشانن
شوراندن، خروشاندن.
خرۆک
خَدوک، سنگتاش، رَشک. (تشویش خاطر.)
خرۆک
بولُنجَک. (بولنجکش می¬آید.)
خرۆکه
خریدار
خریدار، بستان، ستاننده، سَوداگر.
خرینامه
خریدنامه.
خریوفرۆش
سَودا، گهولی، خریدوفروش، دادوستد.
خۆی خراو
جین، جَلواد، خوی بَد.
مۆکڵ خراوی
اَهریمَن، اَهرَمَن، هَریمن. ( فرشته ی بدی)
ئاخرەمین
خرتەخرت
خَپ¬خَپ. (راه رفتن بچه یا موش.)
خرتەخرت
کَرکَرانک، کُرجَن، چَرندور، چرنَده، جرنَده، کَرکَری.
داخریاگ
انداخته شده، پهن شده، گسترده.(فرش بر روی زمین مثلاً.)
داخریاگ
پایین افتاده، افتاده، انداخته شده.
زەڕخری
بُلون، زرخرید، زرخریده. (بنده، کنیزک، کنیز)
سمەخرتە
سەخری
سغری، ساغری، چسته، پرخش، پرخج ( پوست کفل اسب یا الاغ که آن را زبر می سازند)
سەرخراوکەفتن
سرکوچک افتادن، پست منشی، بی شایسته،
شەخرە
موزەخرەف
ژاژ، ژاژه، لاغ، چانه، بیهوده.
موزەخرەف وێژی
ژاژخایی، لاغ گویی، بیهوده سُرایی، چانه زدن.
مەخرووتی
گرد، کَلَمی.
مەخرووتی
گاو دُنبال
هەڵخرانن
بَرکشیدن، بَرخَزاندن، بالا خزاندن.
هەڵخریان
انداختەشدن. (جلو باد یا آفتاب یا بەهوا انداختەشدن.)
هەڵخریاگ
انداختەشده. (جلو باد یا آفتاب کەخشک شود.)
چوارخرت
بَخته. (بُز یا گوسفند چهار ساله)