تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



جیکجیکه
جیک جیکه. (چیزی است از گل و کاغذ برای بچەها می¬سازند و صدا می¬دهد.)
جیکه
جاو، جیک. (صدای گنجشک مثلاً.)
جیکە نەکریاک
فلخوره، فَلخیده، فَخمیده، فَرخَمیده، فَلخَمیده، پَنبه شده.
جیکەجیکە
چاوه چاو، جیک جیک. (آواز گنجشک مثلاً.)
جیکەنه
فلخ، لوهَنین. (چرخ پنبه کردن)
جیکەنه
جُنبان، ناآؤام.
جیکەنەکردن
فَلخودن، فَلخیدن، فَخمیدن، فَلخَمیدن، فَرخَمیدن، پنبه کردن.
جیکجیکه
جیک جیکه. (چیزی است از گل و کاغذ برای بچەها می¬سازند و صدا می¬دهد.)
جیکەجیکە
چاوه چاو، جیک جیک. (آواز گنجشک مثلاً.)
ناوجیکەر
میانجی، میانەدار، بابیزان، پایندان، میانجی کن.
تاجیک
تاجیک،تازیک،تیزی(فارس زبا عرب نژاد.یعنی:کسی که از نژاد عرب باشد ولی فارسی سخن بگوید).