تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



توا
برگ شده،اَنجیده،کار دزده.(گوشت مثلاً)
توا کردن
برگ کردن ، اِنجیدن ،تیغ زدن ،کارد زدن.
بلیت تواشاخانه
بارنامه، بلیت تَماشاخانه.
تواشا
تواشا
تماشا، دیدن،نگاه کردن ،پاییدن، خواندن.
تواشا!
تماشا ! ،بپا ! ،ببین ! ،نگاه کن! (امر است به تماشا کردن.)
تواشاخانه
تماشاخانه ،نمایشگاه ،انگامه ،بازی خانه.
توانا
توانا ،تابشدار ،کاری ،کارگر.
توانایی
تاب ،تابش ،توان ،توانش ،توانایی ،توش ،توس ،نَیو ،چمک ،کرکام ،تتوه .
دیان تواشاکردن
دەم تواشا کردن
دهن دیدن، دندان نگاە کردن.(اسب مثلاً.)
فتوانووسین
دینادان، وَچَرنوشتن، رَوادادن
فتوانویس
دینانویس، وَچَرگر، وَچَرگو، دادستان
ناتوان
ناتَوان، زَبون، فرومانده، دَرمانده.
ناتواو
اَنگاره، اَهَمه، ناهَمه، بَش، ناتمام، نادرست، کاسته، کاهیده.
ناتواو
ناتوان، نابود، ناچیز، بی نَوا، پریشان، فرومانده، درمانده.
ناتواوی
ناهَمَگی، اَهَمَگی، نا تمامی، نابودی، ناچیزی، پریشانی، بی نوایی، درماندگی، ناتوانی.
ناتواوی
دینا، مانده، ناتَمامی.
فتوا
وَچَر، وَجَر، دینا، روادید، روادیدن، وَچَردادن