تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



بازین
بازیهەوایی
بادبادَک، بادبَرَک، بادبَر، کاغذ باد.
بازیچه
بازەوان
بازدار، بازچی، میرشکار.(قُشچی، قوشچی )
بازەڵه
روباز، پرُرو، هَرزه.
باس
باس، نَوسیره، باز، سرگُذَشت.
باسزان
باس گیر، بازگیر، باس دان، باس گو.
باسمه
باسمه، نشانه.
باسنامه
باسوخ
مَیده، فُراته.(باسدُق )
باسک
باهو، بُلَندی، تپّه، کوه.
باسک
اَرَش، یاز، دست، بازو.
باسەلیق
رگ زیر بازو (باسَلیق ).(رگ طرف انسی مرفق، کە «قیفال » در طرف وحشی آن واقع است.)
باش
سَر، بزرگ (پنجەباشی ).(بەاین معنی ترکی است.)
باشار
چار، چاره، گُزیر، گُزیره.
باشوبووش
بوش، خودنمایی، خوش گذرانی.
باشڵووخ
بارانی، کُلوته، گُلوته.(اصل لغت ترکی است.)
باشی
سَر، بزرگ، باشی.(ترکی است.)
باشیل
گُرده، رودوشی.(رودوشی است کەدو گوشەی بالا را بەگردن و دو گوشەی پایین را بەکمر بندند و هر چەجمع کنند از چپ و راست میان آن اندازند.