تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



باز
باز، بازنده. (اسم فاعل است، قمارباز مثلاً.)
باز
باز، نیز، هاس، اَیدی، دیگر، دوباره، باردیگر.
باز
خیز، جهش، جستن، زَغَند، مُنجَک، گُنبد، گُنبَده، گُنبدی، فَغَند، چُنبَک، تُندبور، تُندیور، کوهَنگ، شَلَنگ، جهیدن، پَرش.
باز
باز.
باز بردن
جَستن، جَهیدن، جیستن، چُنبیدن، کُنبیدن، سیستن، خیززَدن، گُنبَد زَدَن، تُندبور، تُندیور، پریدن.
تەقلید باز
نوس باز ،بُلگنجک باز.
بازاڕ
بازار، وازار، واجار، باجار.
بازاڕ تێژی
آغالش، آغالدن، آغار، آغالیدن، آغاریدن، برانگیختن، برانگیزانیدن.
بازبازان
وَرجهیدن، بَرجستن، زَغَند، وَرجەوَرجه.(مانند آهو.)
بازخواس
بازخواست، بازپُرس، واخواست، واپُرس.
بازدی
بازدید، وادید.
بازره
سینه، کَمانه، جَستن.(افتادن تیر مثلاً و دوبارەبرجستن آن.)
بازمەنه
بازمانده.
بازه
خَلَنج، پیسه، چَپار، دورَنگ، بگذار! (بەمعنی اخیر اورامی است.)
بازوو
بازو، باهو، رَش، اَلنی.
بازووبەن
کَماهه، پَنام، بازوبند.
بازووی درگا
اَلنی، کَلتان، بازو، باهو.
بازوڕ
کاک، دارکو. (مرغی است سر گندەکەگنجشک شکار می -کند.)
بازپەڕێن
باز پراندن، پرواز دادن باز.
بازک
خَلَنج، پیسه، دورَنگ، خَلَنگ.
بازگه
خیزگه، جَستَنگاه.
بازگەشت
بازگشت، برگشت، برگشتن.
بازگەشتی
اَرمان، اَوگَنج، بازگشتی، پَشیمانی.