تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



قۆقزایی
بلندی، برجستگی
قۆڵایی
زفتی، ستَبری، کُلُفتی، گُندگی
لاروایی
سَنگَمبَر. (حیوانی را مثلاً. چند نفر می خرند، بعد تقسیم می کنند)
لاسایی
نوس، والوچانیدن. (گفتار یا کردار دیگری را تکرار کردن)
لاگایی
لادی، روستایی، دهاتی.
لاین
سو.
لایی لایی کردن
لایەق
سزاوار، شایان، شایگان، شایسته، برازنده، درخور، درخورد، درخوش، زدَر، خورد، خورا، خورند، بَراه، فَرزام، یاسان، گُزایش، کِزایش.
لایەنفەک
ناگُسل، پیوسته، چسپیده.
لیفەی جۆڵایی
سمه، سَمَر، لیف، بَتاره، بشَنجه، غَراوشه، غرواش.
لێژایی
لیزی، سَازیری، سَراشیبی.
لە تاریکیا ڕۆشنایی دین
ماڵەی جۆڵایی
سمه، سَمَر، بَتاره... .
مایجان
محرف « ماهیجان » است، اسم زن.
ماینە
ماده، مادینه. ( ضد نرینه)
مایوحتاج
خُنور، دَربا،دَربای، دَروا، دَروای، اَندربا، اَندَربای، داربا، اَندَروا، دَربایست، اَندَربایست، دَروایس، اَندَروایست، بایست، بایسته، ونکول.
مایچە
ماهیچه، نرمه، نرمه پا.
مایچە
ماهیچه. ( اندود زوایای حوض مثلا.)