تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



تاش
تراش،تاش ،تراشنده (علامت فاعل است:سنگ تاش).
تاش
کوه ،کمر (کوه سنگی).
توڵاش
خاش ،خلاشه ،تراشه ،رند ،رنده ،دَم تیشه.
تۆکڵ خاشخاش
گوزه ،غوزه ،کوکنار ،نارکوک ،نارکیو.
تۆڵاش
پوست درخت. (که کنده شده باشد.)
تەڕه ماش
جاش
کرە، هولی. (کرەخر، که باری نشدە باشد.)
جاش
تَجار، تَجاره. (کره اسپ که هنوز زین نشده باشد.)
خاشخاش
خَشخاش، گُرز رُستَم.
داش
کوره، داش، بَریجَن.(کوره ی سنگک پزی مثلاً.)
دیان شاش
تُنُک دندان، دندان تُنُک.
دەم هەراش
تَرزبان، زَبان آور، زبان دار.
سمتاش
سُم تراش
سڕ فاش کردن
سەرتاش
سرتراش، تانگو، تونگو، پیراگر، آینه دار، سَلمانی
شاش
تُنُک
شاواش
بشار، شاباشف شادباش، زرافشار
شیرەی خاشخاش