تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



داسرەفتن
آرام گرفتن، آرام شدن.
داسپاردن
داسڕین
پاک کردن.(عن دماغ)
داسک
دَسک، نَخ.
داکاسانن
آرام کردن.
داکاسیان
آرام گرفتن.
دەرخواست
خواهش، خوازە، خواە، درخواست. پسند.
دەمەلاسکی
نوس، نوسی گری، والوچاندن.
دەواساز
داروساز، داروگر، درمان ساز.
زکەماسێ
خشکامار، شکم دردآب.
سرکاسن
سِکاهن (رنگ سیاه کفشگران که از سرکه و آهن می سازند)
سووری ئاسمان
سرخی آسمان
سکاسن
سکاهن، سرکه آهن
سی ماسین
سیاساڵی
خشکسالی
سیاسەت
پرستاری، کشورداری
سیاسەران
سیه سران، درویشان
سەراسیمە
هاد، آسیون، سراسیمه، آسیمه، سیمه سار، تیب، شیب، مَروا، اَندروا، واله، فلاوه، خَلاوه، کَلاوه، کَلالیوه، سرآل، سرهال، سرگشته، سرگردان، دست پاچه
سەراسەر