تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



ئەشناس
آشنا، روشناس. دوست.
بازخواس
بازخواست، بازپُرس، واخواست، واپُرس.
باس
باس، نَوسیره، باز، سرگُذَشت.
بووگەبەماس
لِەشده، ماست شده، مَرهم شده.
بڵباس
بُلباس.(طایفەای است از کُرد.)
تەرەف ڕاسَ
سوی راست ،پهلوی راست.
تەوەر داس
دهره ،داسخاله ،داستخاله.
تەیماس
تالسان ،تیلسان. (سر دوشی خطیب یا ریاضتکاران.)
جناس
گونه، تخم.
خاس
بِه، زِه، خوب، نیک، نغز، دَخ، آدَخ، آدَک، ویژ، ویژه، اَویژه، آویژه، أویژه، بویژه، بیژه، براه، خَدیر، زیبا، سیغ، کَش، گَش، خوش، شگرف.
خواس
خواست، مَلچَکا، هَوَس، گرایش، پَسایش، خواهش، سَر.
خوەراس
خوَر، خورا، خواره، خوردَنی، خوراک.
خەلاس بوون
رَهیدن، رَستن، رَها شدن، رَستگار شدن، راهی شدن، شَگالیدن، آزاد شدن، پَرماسیدن، آسودن.
داس
داس، داسە، جاخسوک، جاغسوک، دَهره، سُفاله.
داس مانگ
دەسەداس
دَهره، داسخاله، داستخاله، داسگاله، داستگاله، داسغاله، داستغاله، داسفاله.
دەمڕاس
دهن راست، دهن باز، دهن دار، بادهن، برهنە گو.
دەنگوباس
چاو، پژواک، سروصدا.
زەڕناس
زَرشناس. (سنگ زرشناس)