تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



بازره
سینه، کَمانه، جَستن.(افتادن تیر مثلاً و دوبارەبرجستن آن.)
بازمەنه
بازمانده.
بازه
خَلَنج، پیسه، چَپار، دورَنگ، بگذار! (بەمعنی اخیر اورامی است.)
بازوو
بازو، باهو، رَش، اَلنی.
بازووبەن
کَماهه، پَنام، بازوبند.
بازووی درگا
اَلنی، کَلتان، بازو، باهو.
بازوڕ
کاک، دارکو. (مرغی است سر گندەکەگنجشک شکار می -کند.)
بازک
خَلَنج، پیسه، دورَنگ، خَلَنگ.
بازگه
خیزگه، جَستَنگاه.
بازگەشت
بازگشت، برگشت، برگشتن.
بازگەشتی
اَرمان، اَوگَنج، بازگشتی، پَشیمانی.
بازی
بازی، شوخی.
بازین
بازیهەوایی
بادبادَک، بادبَرَک، بادبَر، کاغذ باد.
بازیچه
بازەوان
بازدار، بازچی، میرشکار.(قُشچی، قوشچی )