تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



وازاو
وازاو، وازآب. (آب زیاد کەاز حوض مثلاً لبریز می شود.)
وازبوون
وازح
رَوشَن، آشکار، آفتابی، تابان، پَدیدار، هوَیدا، پَیدا.
وازن
بازتُنز.
وازڕ
انگیخته، ترسیده. ( شکاری کەسابقاً برانگیختەشدەباشد.)
پابازی
پارازتن
پرهیزندان.
پازار
پازار
پازهر، پادزهر، ریخر، اَنزرو. (پازهر حیوانی گویند).
پازەند
پازَند. (تفسیر زند)
پشت مازه
مازه، مازن، مازو، فُراک.
پلەترازیان
سُست شدن، پشیمان شدن، پله از جا درآمدن.
پلەترازیان
اَنگُشت رها شدن، اَنگُشتَک در رفتن، تلنگ در رفتن. (غفلتاً گلوله از بین انگشت رها شدن.)
پیازاو
پَپلس، اِشکِنه، پیاس.
پیازه خووگانه
پیاز موشی، پیاز دشتی.
پەروازه
پَروازه (بچەی پرنده که تازه پرواز کند.)
پەروازه بوون
پەنێر تازه
لور، لورا، پنیر تازه.