تۆڕی زاراوەپارێزیی وشەدان



دارتوو
دارتو، دُردی، لای.(دُرد شراب)
دارتەقێە
بَلواسَه، دارکوب، داربُر، درخت سُنبه.
داردان
داردان، تُخمدان.(جای نشا و قلم)
داردان
هیزم دان،هیمه دان.
داردان
دارزانن
فرو ریختن، لِه کردن.(گوشت مثلاٌ.)
دارسان
درختستان، کشتی، جنگل، بیشە.
دارفەرسەخ
فَرسَنگسار، راه نما.
دارقواخ
دارقواخ
دار کَدو، داقَباق.( داری است در وسط میدان برای تیراندازی نصب کنند، کلمه ی «قباق» ترکی است.
داروبەرد
دارودەسە
تاراس، بَردَسان، وُرَستان، تابین، همراه، کسان.
دارولئینشاء
دفتر، دفتر خانە، دبیرستان، نگارستان، نگارش خانە.(نویسندە خانە)
دارولحکوومه
ارک، دادگاه.
دارونەدار
داروندار، هست و نیست.
داروو
دارپاچ
دهرە، تبرداس.
دارچینی
دارگوێز
گُوزبُن، درخت گردو.